نابغه ای با کلاه پهن، الگویی ورزشی با یک جفت کفش راحتی، فیزیوتراپیست مشهور جهان با یک ژاکت پشمی.

[IMG]
 
اگر قرار بود جوایز را بر اساس ظاهر و قیافه بدهند، آن وقت باب پیزلی هرگز به هیچ جایزه ای دست نمی یافت. وقتی به آن فکر می کنیم، در دنیای کوته نظر ما، بی خود از این ناراحت نیستیم که چرا او هرگز لقب شوالیه نگرفت یا مجسمه یادبود ملی به پاس او ساخته نشد؟ او هرگز به دنبال کسب شهرت و نام چون ونبلز نبود، هرگز مثل اتکینسون خوش پوش نبود، سیاست را در قالب حرفهای خود به زبان نمی آورد. به مانند شنکلی و بازبی جذبه و تسلط نداشت. برای بازیکنان و مخاطبان خود سخنرانی و صحبتهای عمیق و شورانگیزی نمی کرد و فرقی نداشت اگر به زبان سواحیلی صحبت می کرد اما با این همه کنار می ایستاد و بزرگترین شخصیت بود.
چطور چنین چیزی ممکن است؟ چطور این همه موفقیت را بدون بروز نشانه ای از بزرگی بدست آورد؟ خوب البته، افراد زیادی بودند که خجالتی و کمرو بودند، هرگز بدنبال شهرت و خودنمایی نبودند، هرگز خود را تافته جدابافته نمی دانستند. اما در دنیای ورزش و به خصوص فوتبال، به ندرت می شود کسی را یافت که به موفقیتهای بزرگ دست یابد و جاودان شود اما مشهور و زبان زد خاص و عام نباشد.
 
برای خواندن مطلب به ادامه » مراجعه کنید :
 
استعداد فوتبالی که پیزلی داشت، و کثرت آن را می توان برای تشریح موقعیت او در فوتبال بریتانیا بکار برد. شاید بتوان سرنخ هایی در دوران کودکی یا گذشته او یافت. چطور باب پیزلی پسر به باب پیزلی مرد تبدیل شد؟
همچون شنکلی، که شهرتش بسیار تحت تأثیر نیمه دوم حرفه باب پیزلی قرار داشت، پیزلی در منطقه ای روستایی نشین در قلب صنعتی کشور متولد شد. هتون لی هول Hetton-le-Hole ممکن است مشهورترین جای انگلستان نباشد، اما انرژی های خلاق و خدمات مخلصانه ای که هتون بدان مشهور است، و هزاران جای دیگر همچون آن منطقه، حیات انقلاب صنعتی بریتانیا را شکل دادند.
و همچون گلن باخ ایالت ایرشایر، بخش دورهام از هتون لی هول جامعه معدنی بود. جالب آن که در روز تولد او 23 ژانویه 1919 تعداد 150000 معدنی در سراسر کشور به خاطر حجم کار پایین اعتصاب کردند. برای افرادی که هیچ کار دیگری برای امرار معاش نداشتند، اعتصاب کردن آخرین راه حلی بود که می توانستند در پیش بگیرند و از این جهت به شرایط بد کاری آن دوره می توان پی برد.

[IMG]

باب سومین پسر بین چهار فرزند پسر خانواده بود، ویلی و هیو دو پسر بزرگ خانواده بودند و الن کوچکترین بود. سم پدر باب در معدنی در آن حوالی کار می کرد و مادرش امیلی خانه داری بود که جان و مال خانواده را در آن روزهای رکود و پریشانی کنترل می کرد.

در سال 1926 طی اعتصاب سراسری، باب 7 ساله مجبور شد تا خرده ذغالها را جمع آوری کرده و با آب مخلوط کند تا سوخت خامی تهیه شود و همچون دیگر دوستان مدرسه ای اش با خوردن تنها سوپ رقیق لاغر و نحیف بود.

او درباره محل زندگی خود می گوید:

"هتون لی هول دهکده معدنی مشخصی در دورهام بود، جامعه ای به هم گره خورده که در 7 مایلی ساندرلند جایی قرار داشت که ذغال حاکم بود و فوتبال مذهب محسوب می شد. پدرم یک معدنچی بود، و گرچه او هرگز نخواست تا هیچ یک از پسرانش در گودالهای معادن کار کنند اما به نظر می رسید چاره دیگری نداشت. ما در منزلی با تراس کوچکی زندگی می کردیم و هر چند هرگز از نیاز اساسی زندگی کم نیاوردیم اما هرگز آخر هفته پول زیادی برای خرج کردن نمی ماند."

باب در سن 14 سالگی کاری در بیرون از گودال معدن یافت و شاهد صحنه ای بود که پدرش در یک حادثه معدن از دل گودال بیرون کشیده شد. ساموئل پیزلی بدجوری مصدوم شده بود بطوری که نتوانست تا 5 سال کار کند و پس از آنکه تلاش شد تا معادن محل امنی برای کار کردن باشند، آن معادن نیز تعطیل شدند.

باب به سرعت به آجرچینی روی آورد اما این بار استعداد یابهای فوتبال مجذوب مهارتهای او شدند. استعداد فوتبال او گذرنامه ای برای ورود به جهان بعدی شد. در دوره ای بی نظیر بین سالهای 11 تا 14 سالگی او توانست به تیم مدرسه شان Eppleton کمک کند تا 7 بار به مقام قهرمانی دست یابد. موفقیت او با بازی در تیم هتون نیز ادامه یافت و همیشه در مقابل جوانانی بازی می کرد که از او بزرگتر بودند.

استعداد ورزشی باب به روشهای دیگری نیز جلوه گر شد. او با قهرمانی های متعدد در مسابقات دویدن با یک پا، که در آن زمان در شمال شرق کشور بسیار محبوب بود، پول خوبی بدست آورد. در ماههای تابستان باب پیزلی جوان نیز به کریکت روی می آرود. بازی او در پستهای مختلف آنقدر خوب بود که چندین باشگاه خواستار جذب او بودند. اما طبق معمول این عشق فوتبال او بود که وجودش را فرا گرفته بود و زیاد طول نکشید که نمایندگان باشگاه بیشاپ آکلند به سراغ باب پیزلی رفتند.
البته، با شروع جنگ جهانی دوم تمام روحیات ورزشی جامعه را تحت تأثیر قرار داد و او به هنگ 73 توپخانه ملحق شد. او در ارتش هشتم مونتگومری خدمت کرد که به آنها موش صحرایی می گفتند و به عنوان مسلسل چی ضد تانک در پیروزی El Aleamein نقش داشت.
اما باز آن زمان هم وقت ورزش پیش می آمد وباب یک بار کاپیتان تیم هاکی هنگ شد و در آن روز فوتبال و کریکت بازی کرد! در آن دوره بود که به مسابقات اسب سواری علاقمند شد، تفریحی که تمام عمرش همراهش بود. سوارکاری به نام رگ استرتون در هنگ او خدمت می کرد و آن دو دوستان بسیار نزدیکی شدند. در سالهای بعد باب با سوارکاران بزرگ بریتانیا فرانک کار و فرانکی دور دوست صمیمی شد.
در حالیکه باب در ایتالیا خدمت می کرد به او خبر دادند که بردار کوچکش الن به دلیل تب مخملکو دیفتری در سن 15 سالگی درگذشت. با شنیدن این خبر، باب بی هدف پست خود را ترک کرد و گیج و متحیر از شنیدن آن خبر به راه افتاد، و لحظه ای بعد بمبی در همان پست قبلی او منفجر شد. آن خبر تراژیک جان او را نجات داده بود.
در ژوئن 1944 او سوار بر تانک با نیروهای متفقین رم را فتح کردند. آن لحظه غرور انگیزی بود چرا که نیروهای آزادی بخش به شکل قهرمان توسط ایتالیایی ها مورد استقبال قرار گرفتند. برای باب و هم رزمان او این اول جنگ بود، جنگی که به او آشنایی اولیه با شخصیت اسکاوزر داد، چرا که بسیاری از هم رزمهای او در هنگ اهل مرزی ساید بودند.
همانطوری که او شرح می دهد:"من عاشق مردم و شهر هستم. سالها است که با آنها زندگی و مبارزه کرده ام. نود درصد از افراد هنگ من اهل مرزی ساید بودند. به همین خاطر باید با خصوصیات آنها آشنا می شدم. از لحاظ روان شناسی، این امتیاز بزرگی بود. وقت کافی برای شناخت مردم لیورپول داشتم و فکر کنم آنها مردم فوق العاده ای هستند."
برای مردی که با واژه ها زیاد آشنا نبود، بیان این کلمات بسیار زیبا و صریح بود.
در سال 1945، کمی بعد از ترخیص او، باب در ترن بیرون از منطقه ماگول با جسی آشنا شد و در جولای سال بعد آن دو ازدواج کردند. در سالهای بعد باب و جسی تولد دو پسر خود، رابرت و گراهام و یک دختر به نام کریستین را جشن گرفتند.
ممکن بود باب پیزلی برای سن میان سالی ساخته نشده بود و شاید گاهی اوقات به زحمت می توانست در مصاحبه تلویزیونی جذابی انجام دهد، اما در دل او یک اسکاوزر بود، و توسط آنها پذیرفته شده بود چرا که جمعیت حاضر در جایگاه کاپ براحتی او را می شناختند. او به خبوی می دانست همانطور که همه ما می دانیم که این باشگاه فوتبال هر آنچه که لازم بود انجام داد.

منبع: ترجمه از سایت رسمی باب پیزلی